بررسی تخصصی داستان بازی با الهام از کتاب معروف جنایت و مکافات نویسنده معروف روسی، فیودور داستایوفسکی ساخته شده است. بازی از شش پرونده تشکیل شده است و خوش بختانه به جز موضوع اصلی پرونده ها که قتل است، در باقی موارد پرونده ها بسیار متفاوت و متنوع ساخته شده اند و شامل پرونده های مرتبط به گیاه شناسی یا باستان شناسی هم می شوند. به همین دلیل از نظر داستانی احساس تکراری شدن به شما دست نمی دهد. مهم ترین عامل اضافه شده به داستان بازی، امکان تغییر پایان هر پرونده است که هم بر روی بازی اثر منفی داشته است و هم اثر مثبت. بعد از جمع آوری اسناد و مدارک در مورد پرونده، شما در هر زمان که بخواهید می توانید وارد حالت نتیجه گیری شوید و با وصل کردن و مرتبط کردن اسناد به یکدیگر، به سرنخ دست خواهید یافت. این سرنخ ها نیز گاهی جنبه دو راهی مانند دارند و مثلا در مورد یکی از سرنخ های بازی، می توانید میان این که شخص توصیف شده توسط مظنون یک شخص خیالی است یا یک فرد واقعی، یکی را به عنوان سرنخ بپذیرید. بعد از این که عموم سرنخ های یک پرونده را جمع کردید، شما می توانید به تصمیم گیری در مورد قاتل یا قاتلان و عاملان جرم بپردازید. شما می توانید با توجه با استنباط خود، هر شخصی که انگیزه ای برای انجام جرم داشته است را به عنوان قاتل معرفی کنید و بعد از اعلام او به عنوان قاتل نیز، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید او را تحویل پلیس بدهید یا انگیزه او را برای انجام این کار درک کرده و به او فرصت مجدد خواهید داد و او را می بخشید. سکانس های دکمه زنی هم در بازی وجود دارد. برای بازجویی از دیگران (در بالا توضیح داده شد) باید فورا دکمه ی خاصی را فشار دهید تا بتوانید وارد بخش انتخاب گزینه شوید. گرافیک بازی را در نسخ نسل قبل، می توان متوسط دانست و شاید این تفاوت در نسخ نسل بعد نیز چندان زیاد نباشد و تنها بتوان آن را نسبتا خوب دانست. طراحی چهره شخصیت ها واقعا خوب انجام شده است.